در سینه نفس چنان شکستم
در سینه نفس چنان شکستم
در سینه نفس چنان شکستم
در سینه نفس چنان شکستم
در سینه نفس چنان شکستم
در سینه نفس چنان شکستم
در سینه نفس چنان شکستم
کز نالهٔ دل جهان شکستم
کز نالهٔ دل جهان شکستم
کز نالهٔ دل جهان شکستم
کز نالهٔ دل جهان شکستم
کز نالهٔ دل جهان شکستم
کز نالهٔ دل جهان شکستم
کز نالهٔ دل جهان شکستم
دل آتش غصه در میان داشت
دل آتش غصه در میان داشت
دل آتش غصه در میان داشت
دل آتش غصه در میان داشت
دل آتش غصه در میان داشت
دل آتش غصه در میان داشت
دل آتش غصه در میان داشت
آب از مژه در میان شکستم
آب از مژه در میان شکستم
آب از مژه در میان شکستم
آب از مژه در میان شکستم
آب از مژه در میان شکستم
آب از مژه در میان شکستم
آب از مژه در میان شکستم
بردم به سرشک خون شبیخون
بردم به سرشک خون شبیخون
بردم به سرشک خون شبیخون
بردم به سرشک خون شبیخون
بردم به سرشک خون شبیخون
بردم به سرشک خون شبیخون
بردم به سرشک خون شبیخون
تا لشکر شبروان شکستم
تا لشکر شبروان شکستم
تا لشکر شبروان شکستم
تا لشکر شبروان شکستم
تا لشکر شبروان شکستم
تا لشکر شبروان شکستم
تا لشکر شبروان شکستم
از ناله در آن گران رکابی
از ناله در آن گران رکابی
از ناله در آن گران رکابی
از ناله در آن گران رکابی
از ناله در آن گران رکابی
از ناله در آن گران رکابی
از ناله در آن گران رکابی
الحق سپه گران شکستم
الحق سپه گران شکستم
الحق سپه گران شکستم
الحق سپه گران شکستم
الحق سپه گران شکستم
الحق سپه گران شکستم
الحق سپه گران شکستم
از بس که زدم در سحرگاه
از بس که زدم در سحرگاه
از بس که زدم در سحرگاه
از بس که زدم در سحرگاه
از بس که زدم در سحرگاه
از بس که زدم در سحرگاه
از بس که زدم در سحرگاه
آخر در آسمان شکستم
آخر در آسمان شکستم
آخر در آسمان شکستم
آخر در آسمان شکستم
آخر در آسمان شکستم
آخر در آسمان شکستم
آخر در آسمان شکستم
بر مرده دلان به صور آهی
بر مرده دلان به صور آهی
بر مرده دلان به صور آهی
بر مرده دلان به صور آهی
بر مرده دلان به صور آهی
بر مرده دلان به صور آهی
بر مرده دلان به صور آهی
این دخمهٔ باستان شکستم
این دخمهٔ باستان شکستم
این دخمهٔ باستان شکستم
این دخمهٔ باستان شکستم
این دخمهٔ باستان شکستم
این دخمهٔ باستان شکستم
این دخمهٔ باستان شکستم
چو ناوکیان به ناوک صبح
چو ناوکیان به ناوک صبح
چو ناوکیان به ناوک صبح
چو ناوکیان به ناوک صبح
چو ناوکیان به ناوک صبح
چو ناوکیان به ناوک صبح
چو ناوکیان به ناوک صبح
در روی فلک کمان شکستم
در روی فلک کمان شکستم
در روی فلک کمان شکستم
در روی فلک کمان شکستم
در روی فلک کمان شکستم
در روی فلک کمان شکستم
در روی فلک کمان شکستم
با صف حواریان صفه
با صف حواریان صفه
با صف حواریان صفه
با صف حواریان صفه
با صف حواریان صفه
با صف حواریان صفه
با صف حواریان صفه
برخوان مسیح نان شکستم
برخوان مسیح نان شکستم
برخوان مسیح نان شکستم
برخوان مسیح نان شکستم
برخوان مسیح نان شکستم
برخوان مسیح نان شکستم
برخوان مسیح نان شکستم
هر خار که گلبن طمع داشت
هر خار که گلبن طمع داشت
هر خار که گلبن طمع داشت
هر خار که گلبن طمع داشت
هر خار که گلبن طمع داشت
هر خار که گلبن طمع داشت
هر خار که گلبن طمع داشت
در چشم نمک فشان شکستم
در چشم نمک فشان شکستم
در چشم نمک فشان شکستم
در چشم نمک فشان شکستم
در چشم نمک فشان شکستم
در چشم نمک فشان شکستم
در چشم نمک فشان شکستم
دیدم که زبان سگ گزنده است
دیدم که زبان سگ گزنده است
دیدم که زبان سگ گزنده است
دیدم که زبان سگ گزنده است
دیدم که زبان سگ گزنده است
دیدم که زبان سگ گزنده است
دیدم که زبان سگ گزنده است
دندان جفاش از آن شکستم
دندان جفاش از آن شکستم
دندان جفاش از آن شکستم
دندان جفاش از آن شکستم
دندان جفاش از آن شکستم
دندان جفاش از آن شکستم
دندان جفاش از آن شکستم
ترسم که برآرد آشکارا
ترسم که برآرد آشکارا
ترسم که برآرد آشکارا
ترسم که برآرد آشکارا
ترسم که برآرد آشکارا
ترسم که برآرد آشکارا
ترسم که برآرد آشکارا
آن دندان کز نهان شکستم
آن دندان کز نهان شکستم
آن دندان کز نهان شکستم
آن دندان کز نهان شکستم
آن دندان کز نهان شکستم
آن دندان کز نهان شکستم
آن دندان کز نهان شکستم
آب رخم آتش جگر برد
آب رخم آتش جگر برد
آب رخم آتش جگر برد
آب رخم آتش جگر برد
آب رخم آتش جگر برد
آب رخم آتش جگر برد
آب رخم آتش جگر برد
من پل همه بر زبان شکستم
من پل همه بر زبان شکستم
من پل همه بر زبان شکستم
من پل همه بر زبان شکستم
من پل همه بر زبان شکستم
من پل همه بر زبان شکستم
من پل همه بر زبان شکستم
من بودم و یک کلید گفتار
من بودم و یک کلید گفتار
من بودم و یک کلید گفتار
من بودم و یک کلید گفتار
من بودم و یک کلید گفتار
من بودم و یک کلید گفتار
من بودم و یک کلید گفتار
هم در غلق دهان شکستم
هم در غلق دهان شکستم
هم در غلق دهان شکستم
هم در غلق دهان شکستم
هم در غلق دهان شکستم
هم در غلق دهان شکستم
هم در غلق دهان شکستم
چون طبع طفیل آرزو بود
چون طبع طفیل آرزو بود
چون طبع طفیل آرزو بود
چون طبع طفیل آرزو بود
چون طبع طفیل آرزو بود
چون طبع طفیل آرزو بود
چون طبع طفیل آرزو بود
حالیش به امتحان شکستم
حالیش به امتحان شکستم
حالیش به امتحان شکستم
حالیش به امتحان شکستم
حالیش به امتحان شکستم
حالیش به امتحان شکستم
حالیش به امتحان شکستم
هر روز هزار تازیانه
هر روز هزار تازیانه
هر روز هزار تازیانه
هر روز هزار تازیانه
هر روز هزار تازیانه
هر روز هزار تازیانه
هر روز هزار تازیانه
بر طبع طفیل سان شکستم
بر طبع طفیل سان شکستم
بر طبع طفیل سان شکستم
بر طبع طفیل سان شکستم
بر طبع طفیل سان شکستم
بر طبع طفیل سان شکستم
بر طبع طفیل سان شکستم
روئین دژ آز را گشادم
روئین دژ آز را گشادم
روئین دژ آز را گشادم
روئین دژ آز را گشادم
روئین دژ آز را گشادم
روئین دژ آز را گشادم
روئین دژ آز را گشادم
و آوازهٔ هفت خوان شکستم
و آوازهٔ هفت خوان شکستم
و آوازهٔ هفت خوان شکستم
و آوازهٔ هفت خوان شکستم
و آوازهٔ هفت خوان شکستم
و آوازهٔ هفت خوان شکستم
و آوازهٔ هفت خوان شکستم
خاقانی دل شکسته ام لیک
خاقانی دل شکسته ام لیک
خاقانی دل شکسته ام لیک
خاقانی دل شکسته ام لیک
خاقانی دل شکسته ام لیک
خاقانی دل شکسته ام لیک
خاقانی دل شکسته ام لیک
دل بهر خلاص جان شکستم
دل بهر خلاص جان شکستم
دل بهر خلاص جان شکستم
دل بهر خلاص جان شکستم
دل بهر خلاص جان شکستم
دل بهر خلاص جان شکستم
دل بهر خلاص جان شکستم